سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات

داستان هاروت و ماروت (قسمت اول)

یکشنبه 87/10/8 1:36 صبح| هاروت و ماروت | دیدگاه

تَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (102) وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (103)

ترجمه آیات‏

یهودیان آنچه را که شیطانها بنادرست بسلطنت سلیمان نسبت میدادند پیروى کردند در حالى که سلیمان با سحر، آن سلطنت را بدست نیاورده و کافر نشده بود و لکن شیطانها بودند که کافر شدند و سحر را بمردم یاد میدادند، و نیز یهودیان آنچه را که برد و فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل شده بود بنادرستى پیروى مى‏کردند                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 351

 چون آنها با حدى سحر تعلیم نمیدادند مگر بعد از آنکه زنهار میدادند که ما فتنه و آزمایشیم مبادا این علم را در موارد نامشروع بکار بندى و کافر شوى ولى یهودیان از آن دو نیز چیزها را از این علم گرفتند که با آن میانه زن و شوهرها را بهم مى‏زدند، هر چند که جز باذن خدا بکسى ضرر نمى‏زدند ولى این بود که از آن دو چیزهایى آموختند که مایه ضررشان بود و سودى برایشان نداشت با اینکه میدانستند کسى که خریدار اینگونه سحر باشد آخرتى ندارد و چه بد بهایى بود که خود را در قبال آن فروختند، اگر میدانستند 102.

و اگر ایمان آورده و تقوى پیشه مى‏کردند مثوبتى نزد خدا داشتند که اگر مى‏فهمیدند از هر چیز دیگرى برایشان بهتر بود (103)

 [اختلاف عجیب مفسرین در تفسیر آیه 102]

 (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى‏ مُلْکِ) الخ، مفسرین در تفسیر این آیه اختلاف عجیبى براه انداخته‏اند، بطورى که نظیر این اختلاف را در هیچ آیه‏اى از ایشان نمى‏یابیم، یک اختلاف کرده‏اند در اینکه مرجع ضمیر (اتبعوا) چه کسانند؟ آیا یهودیان عهد سلیمانند؟ و یا یهودیان عهد رسول خدا (ص)؟ و یا همه یهودیان؟ دومین اختلافشان در این است که کلمه (تتلوا) آیا بمعناى این است که (پیروى شیطان مى‏کنى، و بگفته او عمل مى‏نمایى)؟ یا بمعناى این است که (میخوانى)؟ و یا بمعناى (تکذیب میکنى) مى‏باشد؟

اختلاف سومشان در این است که منظور از شیاطین کدام شیاطین است؟ شیاطین جن؟ و یا شیاطین انس؟ و یا هر دو؟ اختلاف چهارمشان در اینست که معناى (عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمانَ) چیست؟

آیا کلمه (على) بمعناى کلمه (فى- در) است؟ و یا بمعناى (در عهد ملک سلیمان است؟ و یا همان ظاهر کلام با استعلایى که در معناى کلمه (على) هست مراد است؟ و یا معنایش (على عهد ملک سلیمان) است؟

اختلاف پنجمشان در معناى جمله: (وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا) الخ است، که آیا شیطانها بدین جهت کافر شدند که سحر را براى مردم استخراج کردند؟ و یا براى این بود که سحر را به سلیمان نسبت دادند؟ و یا آنکه اصلا معناى (کفروا) (سحروا) میباشد؟

اختلاف ششم آنان در جمله: (یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) الخ، است که آیا رسما سحر را به مردم آموختند؟ و یا راه استخراج آن را یاد دادند؟ و گفتند که سحر در زیر تخت سلیمان مدفون است، و مردم آن را بیرون آورده، و یاد گرفتند؟

اختلاف هفتمشان در این است: جمله (وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ) الخ، چه معنا دارد؟ آیا حرف (ما) در این جمله موصوله، و عطف بر (ما) ى موصوله در جمله (ما تتلوا) الخ، است؟ و یا آنکه موصوله و عطف بر کلمه (السحر) است؟ و معنایش اینست که بمردم آنچه را که بر دو ملک نازل شد                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 352

 یاد دادند؟ و یا آنکه حرف (ما) موصوله نیست؟ بلکه نافیه و واو قبل از آن استینافیه است، و جمله، ربطى بما قبل ندارد، و معنایش این است که هیچ سحرى بر دو ملک نازل نشد و ادعاى یهود بیهوده است؟

اختلاف هشتمشان در معناى انزال است، که آیا منظور نازل کردن از آسمان است؟ یا نازل کردن از بلندیهاى زمین؟

اختلاف نهمشان در معناى کلمه (ملکین) است، که آیا این دو ملک از ملائکه آسمان بودند؟

یا دو انسان زمینى و دو ملک بکسره لام یعنى پادشاه بوده‏اند؟- البته اگر کلمه نامبرده را مانند بعضى از قرائتهاى شاذ بکسره لام بخوانیم- و یا به قرائت مشهور دو ملک بفتحه لام بودند، ولى منظور از آن، دو انسان صالح و متظاهر بصلاح مى‏باشد.

اختلاف دهمشان در معناى کلمه (بابل) است، که آیا منظور از آن بابل عراق است؟ یا بابل دماوند؟ و یا از نصیبین گرفته تا رأس العین است؟

اختلاف یازدهمشان در معناى جمله (وَ ما یُعَلِّمانِ) است، که آیا معناى ظاهرى تعلیم مراد است؟ و یا کلمه (علم) بمعناى (اعلم- اعلام کرد) است.

اختلاف دوازدهمشان در معناى جمله (فلا تکفر) است، که آیا معنایش این است که با عمل بسحر کفر مورز؟ و یا با آموختن و یا با هر دو؟

اختلاف سیزدهمشان در معناى جمله (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما) است، که آیا ضمیر (منهما) به هاروت و ماروت بر میگردد؟ و یا بسحر و کفر؟ و یا معنایش اینست که مردم از دو ملک بجاى آنچه که آنها تعلیمشان کردند، علم بر هم زدن میانه زن و شوهر را آموختند، با اینکه آن دو از آن کار نهى کرده بودند.

اختلاف چهاردهمشان در جمله (ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ) است، که آیا با سحر میانه زن و شوهر محبت و دشمنى ایجاد مى‏کرده‏اند، و یا آنکه یکى از آن دو را مغرور ساخته، و بکفر و شرک وا مى‏داشتند، و میانه زن و شوهر اختلاف دینى مى‏انداختند؟ و یا با سخن چینى و سعایت، بین آن دو را گل‏آلود نموده و سرانجام جدایى مى‏انداختند؟.

این بود چند مورد از اختلافاتى که مفسرین در تفسیر جملات و مفردات این آیات و متن این قصه دارند.

البته اختلافهاى دیگرى در خارج این قصه دارند، هم در ذیل آیه، و هم در خود قصه، و آن این است که آیا این آیات در مقام بیان داستانى است که در خارج واقع شده، یا آنکه میخواهد مطلبى را با تمثیل بیان کند، و یا در صدد معناى دیگر است، که اگر احتمالها و اختلافهایى را که ذکر                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 353

 کردیم در یکدیگر ضرب کنیم، حاصل ضرب سر از عددى سرسام‏آور در مى‏آورد، و آن یک ملیون و دویست و شصت هزار احتمال است. (4 9 3 4 10).

و بخدا سوگند این مطلب از عجائب نظم قرآن است، که یک آیه‏اش با مذاهب و احتمالهایى میسازد، که عددش حیرت انگیز و محیر العقول است، و در عین حال کلام هم چنان بر حسن و زیبایى خود متکى است، و بزیباترین حسنى آراسته است، و خدشه‏اى بر فصاحت و بلاغتش وارد نمیشود، و انشاء اللَّه نظیر این حرف در تفسیر آیه: (أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً) از نظر خواننده خواهد گذشت. «1»