سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات

نماز بهشت مومن 2

یکشنبه 87/9/24 11:55 صبح| نماز | دیدگاه

و آن دست برداشتن در نماز در حال تکبیر اشارتست باضطرار و افتقار بنده و شکستگى وى بحضرت مولى، چنانستى که میگوید- انا غریق فى بحر المعاصى، فخذ بیدى. بار خدایا غریب مملکتم، افتاده در چاه معصیتم، غرق شده در دریاى محنتم، درد دارم و دارو نمیدانم، یا میدانم و خوردن نمیتوانم، نه روى آنک نومید شوم، نه زهره آنک فراتر آیم.

قد تحیرت فیک خذ بیدی        

 یا دلیلا لمن تحیّر فیکا

 

گر کافرم اى دوست مسلمانم کن    

 مهجور توام بخوان و درمانم کن‏

 

گر در خور آن نیم که رویت بینم      

 بارى بسر کوى تو قربانم کن‏

 گفته‏اند- اول کسى که نماز بامداد کرد آدم بود ع آن خواجه خاکى، آن بدیع قدرت و صنیع فطرت و نسیج ارادت، چون از آسمان بزمین آمد بآخر روز بود تا روشنایى روز میدید، لختى آرام داشت، چون آفتاب نهان شد دل آدم معدن اندهان شد.

         شب آمد چو من سوگوار بغم             بجامه سیاه و بچهره دژم‏

 آدم هرگز شب ندیده و مقاساة تاریکى و اندوه نکشیده بود، ناگاه آن ظلمت دید که بهمه عالم برسید، و خود غریب و رنجور و از جفت خود مهجور، در آن تاریکى که آه کردى، گه روى فراماه کردى، گه قصد مناجات درگاه کردى.

         ذکر تو مرا مونس یارست بشب             وز ذکر توام هیچ نیاساید لب‏

 اصل همه غریبان آدم بود، پیشین همه غمخواران آدم، نخستین همه گریندگان آدم بود، بنیاد دوستى در عالم آدم نهاد، آئین بیدارى شب آدم نهاد، نوحه کردن از درد هجران و زاریدن به نیم شبان سنتى است که آدم نهاد، اندران شب گه نوحه کردى بزارى، گه بنالیدى از خوارى، گه فریاد کردى، گه بزارى دوست را یاد کردى.

همه شب مردمان در خواب من بیدار چون باشم             غنوده هر کسى با یار من بى یار چون باشم

 آخر چون نسیم سحر عاشق وار نفس بر زد و لشکر صبح کمین بر گشاد، و بانگ بر ظلمت شب زد، جبرئیل آمد ببشارت که یا آدم صبح آمد و صلح آمد، نور آمد و سرور آمد، روشنایى آمد و آشنایى آمد، برخیز اى آدم، و اندرین حال دو رکعت نماز                        کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏1، ص: 654

 کن، یکى شکر گذشتن شب هجرت و فرقت را، یکى شکر دمیدن صبح دولت و وصلت را! زبان حال میگوید.

         وصل آمد و از بیم جدایى رستیم             با دلبر خود بکام دل بنشستیم‏