سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات

اعتراف دروغین به قتل یک دختر جوان

پنج شنبه 87/1/15 9:24 عصر| اخبار روز | دیدگاه

سناریوی خیالی پسر جوان که برای زندانی شدن، به قتل دختر جوانی اعتراف کرده بود در تحقیقات پلیسی - جنایی فاش شد.
صبح ?? اسفند یکی از مسئولان کلانتری ??? انقلاب تهران با «محمد شهریاری» بازپرس ویژه قتل تهران تماس گرفت و از اعتراف های عجیب یک پسر جوان به قتل دختری خبر داد.افسر نگهبان به بازپرس جنایی گفت: امروز صبح پسر جوانی به نام رضا - ?? ساله- به کلانتری آمد و مدعی شد پس از ربودن و آزار و اذیت یک دختر جوان، او را به قتل رسانده است.
پسر جوان همچنین اظهار کرد: جسد را نیز در جنگل های اطراف برج میلاد رها کرده است. بازپرس شهریاری پس از دریافت این گزارش از مأموران خواست متهم را به دادسرای جنایی منتقل کنند.
رضا در حضور بازپرس شهریاری هم گفت: غروب دیروز با دختر جوانی در خیابان آشنا شدم. بعد هم او را ربوده و به فضای سبز حاشیه بزرگراه همت نزدیکی برج میلاد بردم. پس از آزار و اذیت دختر جوان او را خفه کردم. جسدش را هم زیر درخت ها انداخته و فرار کردم اما به خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.
بازپرس شهریاری پس از شنیدن اظهارات پسر جوان او را همراه گروهی از مأموران به محل جنایت منتقل کرد. اما پس از جست وجوهای دقیق جسد پیدا نشد.
بدین ترتیب بازپرس جنایی از رضا خواست تا با دقت بیشتر به سؤال ها پاسخ داده و با تمرکز کافی محل قتل و رها کردن جسد را نشان دهد.
رضا پس از کمی تمرکز آنها را به بالای تپه ای در منطقه مورد نظر کشاند. او با نشان دادن یک جعبه کارتنی گفت: «همین جا او را کشتم. جسدش را هم روی همین کارتن انداخته و فرار کردم.»
بازپرس شهریاری پس از انجام تحقیقات لازم و بررسی های دقیق با اطمینان از این که جسدی در منطقه پیدا نشده و نیز با توجه به اظهارات ضد و نقیض پسر جوان، سرانجام با شگرد ویژه ای از وی خواست تا حقیقت ماجرا را بیان کند.
رضا که چاره ای جز بیان حقیقت ندید ناگهان به گریه افتاد و در حالی که مضطرب و دستپاچه بود گفت: «دروغ گفتم، اشتباه کردم. مجبور شدم دروغ بگویم. چراکه بی پول و بیکارم. هیچ مکانی هم برای ماندن ندارم. تا چند سال قبل وضع زندگی ام خوب بود و به عنوان آشپز در بیمارستانی کار می کردم. اما وقتی از آنجا اخراجم کردند خیلی سعی کردم کار مناسبی پیدا کنم که موفق نشدم. کم کم وضع اقتصادی و به دنبال آن وضعیت روحی ام به هم ریخت. بعد هم با مادر و برادرم اختلاف پیدا کرده و از خانه بیرون آمدم. حالا هم نه پول دارم و نه جایی برای ماندن و نمی دانم شب عید را چگونه بگذرانم. راه های مختلفی به ذهنم رسید تا از این وضعیت نجات یابم. ابتدا تصمیم به خودکشی گرفتم. اما جرأتش را پیدا نکردم. بعد تصمیم گرفتم شیشه ماشین ها را بشکنم تا به جرم خرابکاری دستگیر و زندانی شوم اما از خود پرسیدم چرا باید به دیگران خسارت بزنم و شب عیدی اذیت شان کنم. بالاخره نقشه کشیدم تا با معرفی خودم به عنوان قاتل چند روز تعطیلات نوروزی را در زندان بگذرانم. بعد از عید هم خدا بزرگ است.»
بازپرس شهریاری در این باره به خبرنگار ما گفت: پس از شنیدن حرف های رضا، با احتمال این که وی دچار مشکلات شدید روحی، روانی است او را به یکی از مراکز درمانی تهران معرفی کردیم تا مدتی تحت مراقبت باشد. از سوی دیگر دستور تحقیق از مادر و برادر رضا نیز صادر شده است که امیدواریم پس از بررسی های دقیق درباره سرنوشت پسر جوان تصمیم گیری شود.