سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات

پاسخ به یکی از کاربران کلوب(چرا خدا همه انسانهارو هدایت نمیکنه؟

سه شنبه 87/10/10 7:55 عصر| هدایت در قرآن | دیدگاه

چرا گاهی آدمای خیلی گناهکار هدایت میشن ولی خیلیا نمیشن؟ چرا خدا بعضیارو هدایت میکنه؟ مگه وقتی بدنیا میایم همه مون یکسان و پاک نیستیم؟  

لینک سوال http://www.cloob.com/answer/question/show/questionid/49931/curpage/2
 من جواب شما رو از چند نقطه نظر مورد تحلیل و بررسی قرار می دهم امیدوارم که بتونم پاسخ شما رو در بین نوشته هایم داده باشم

1-اگه از درسهای دینی راهنمائی و دبیرستان چیزی در خاطرتون باشه باید به این دو جمله برخورد کرده باشید
که ما دو نوع هدایت داریم(فَهُوَ یَهْدِینِ - شعرا 78) هدایت تکوینی --- و هدایت تشریعی
خداوند تکوینا(هستایش)همه موجودات رو هدایت کرده چه انسان و چه غیر انسان و این هدایت شامل همه موجودات می شود هدایت عمومى تکوینى: همان هدایتى است که خداوند در طبیعت تمام موجودات اعم از جماد، نبات و حیوان به ودیعت نهاده است که این موجودات طبعا و یا به اختیار خویش به سوى کمال و ترقى در سیر و حرکتند و این نیروى کمال بخش و سیر به سوى کمال را خداوند از روز اول در نهاد تمام موجودات نهاده است.
ملاحظه مى‏کنید که نباتات چگونه به رشد و نمو، رهبرى شده و به سوى این کمال ره مى‏سپارند و در این مسیر به سمتى حرکت مى‏کنند که مانعى در آن وجود ندارد و باز حیوانات از هدایت تکوینى برخوردار گردیده و طبعا موجوداتى را که مزاحم و موذى آن‏هاست، از موجودات غیر موذى و غیر مزاحم تمیز و تشخیص مى‏دهند، مثلا موش از گربه فرار مى‏کند ولى از گوسفندان فرار نمى‏کند و مورچگان و زنبوران عسل تکوینا به تشکیل اجتماع، حکومت، خانه‏سازى و آماده ساختن وسایل زندگى، هدایت شده‏اند و در اثر همین هدایت تکوینى است که اطفال در اولین روزهاى تولد به پستان مادر راه یافته، به تغذیه و شیر خوردن رهبرى شده‏اند.
در این آیه شریفه که خداوند از زبان موسى (ع) نقل مى‏کند، به همان مرحله از هدایت «تکوینى» اشاره شده است:
قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏. «1»و نوع دوم از هدایت که بحث ما مربوط به همین قسم هست هدایت تشریعی است
که خداوند شامل افراد و گروهای خاصی می کند

هدایت عمومى تشریعى: همان هدایتى است که خداوند تمام افراد بشر را به وسیله ارسال پیامبران و فرستادن کتاب‏هاى آسمانى هدایت‏شان نموده و به تمام انسان‏ها اتمام حجت فرموده است که به آن‏ها عقل و نیروى تشخیص حق و باطل داده، سپس پیامبرانى فرستاده است تا آیات خدا را براى آنان بخوانند و قوانین و احکام الهى را در میان آنان اجرا کنند و رسالت آنان را به معجزاتى مقرون ساخته و با براهینى توأم گردانیده است تا دلیل صدق گفتار و مؤید ادعاى آنان گردد. عده‏اى از هدایت عمومى بهره‏بردارى نموده و عده دیگر راه ضلالت را پیش گرفته‏اند و همان هدایت تشریعى را، آیه ذیل بیان مى‏کند:
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً. «2»
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.
هدایت خصوصى: یک نوع هدایت تکوینى و عنایت ربانى است که خداوند متعال به مقتضاى حکمتش این نوع هدایت را به بعضى از بندگانش اختصاص مى‏دهد که براى آنان مقدمات نیل به کمال و وصول به مقصود را آماده و مهیا مى‏سازد و اگر خداوند توجه خاصى به آنان نمى‏نمود و وسایل کمال و شایستگى براى آنان مهیا نمى‏کرد و بالأخره از انحراف و شقاوت محفوظشان نمى‏داشت، قطعا در ضلالت و گمراهى واقع مى‏شدند.
این الطاف خاص، عنایات و توجهات مخصوص ربانى را هدایت خصوصى مى‏نامند که در آیات زیادى به آن اشاره گردیده است. اینک نمونه‏اى از آن آیات:
فَرِیقاً هَدى‏ وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ. «3»
گروهى را هدایت نموده و گروه دیگر [که شایستگى نداشته‏اند] گمراهى بر آنان مسلّم شده است.
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ. «4»
بگو دلیل رسا [و قاطع‏] براى خدا است و اگر او بخواهد همه شما را [به اجبار] هدایت مى‏کند!

لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ. «1»
هدایت آنان [به طور اجبار] بر تو نیست ولى خداوند هر که را بخواهد [و شایسته بداند] هدایت مى‏کند.
إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. «2»
حقا که خداوند ستمگران را راهنمایى نمى‏کند.
وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. «3»
خداوند کسى را که بخواهد به راه راست، هدایت مى‏فرماید.
إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ. «4»
تو آن کسى را که بخواهى و دوستش دارى، نمى‏توانى هدایت کنى ولى خداوند هر کس را که بخواهد، هدایت مى‏کند.
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا. «5»
آنان را که در راه ما کوشش و مجاهدت کنند حتما به راه‏هاى خویش رهبرى مى‏کنیم.
فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. «6»
خداوند کسى را که بخواهد گمراه و کسى را که بخواهد هدایت مى‏کند، اوست پیروز دانا.
از همه این آیات و آیات دیگرى که در این زمینه آمده است، چنین به دست مى‏آید که عنایات و توجهات خاص پروردگار به گروه معینى اختصاص دارد، نه به همه مردم که آن عنایات خاص را هدایت خصوصى مى‏نامند.

خب حالا به سوال شما می رسیم چرا خداوند این هدایت را شامل افراد خاصی می کند؟
چون کسانی که هدایت تکوینی(هدایت تکوینى عبارت از اعطاء عقل است که ممیّز خیر و شرّ و نفع و ضرر و سعادت و شقاوت و سود و زیان و حسن و قبح است و در حقیقت رسول و پیغمبر باطن میباشد ) از طرف خداوند شده اند و با نور آن چراغ هدایت مسیر خویش را یافته و در جهت پیشرفت و تکامل معنوی و مادی خویش حرکت می کنند بدین خاطر خداوند هدایت تشریعی(هدایت تشریعى عبارت از ارسال رسل و انزال کتب و جعل احکام است که خداوند انسان را بوسیله آنها بجمیع منافع دنیوى و اخروى دلالت میکند و از مضار نشأتین او را آگاه میسازد، و اگر انسان بهدایت آنان مهتدى گردید و قابلیّت وصول بنعم اخروى را که عبارت از تکمیل نفس و تحصیل معارف و ملکات فاضله و اخلاق پسندیده است واجد شد البته بسعادت دنیا و آخرت و فیوضات غیر متناهى حق نائل خواهد شد) خود را هم شامل آنها می کند

2- اگه می بینی خدا گناهکاری رو هدایت می کنه چون اون فردی که به دیدگاه ما گناهکار هست شاید در خفا کاری کرده که خدا در رحمت و هدایتشو بسوی او باز کرده ولی در مقابلش یه فرد گناهکار دیگه اینکارو نکرده یا اینکه اون فرد گناهکار از خدا خواسته و التماس و دعا کرده تا خدا هدایتش کرده ولی اون شخص دیگر چنین کاری رو انجام نداده

3- یه آدم دیگه گناهکاره ولی قلب صافی داره وخدا هم بهش رحم می کنه ولی یه شخص دیگه هست گناهکاره ولی قسی القلب هستش و هیچ رحم و مروتی نداره

 منظور از «هدایت» همان هدایت تکوینى است که به صورت انگیزه‏ها و قوانینى بر هر موجودى حاکم ساخته- اعم از انگیزه‏هاى درونى و برونى.
فى المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را براى تغذیه طفل آفریده و به مادر عاطفه شدید مادرى داده و از سوى دیگر در طفل انگیزه‏اى آفریده که او را به سوى پستان مادر مى‏کشاند، و این آمادگى و جاذبه دو جانبه در مسیر هدف، در همه موجودات دیده مى‏شود.
البته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینى، هدایت دیگرى وجود دارد که از طریق وحى و ارسال انبیاء صورت مى‏گیرد، و هدایت تشریعى نام دارد، و جالب این که هدایت تشریعى انسان نیز در تمام زمینه‏ها مکمل هدایت تکوینى اوست.
چرا هدایت قرآن ویژه پرهیزکاران است؟

هدایت چیست؟.
کلمه «هدایت» در قرآن به دو معنى بازگشت مى‏کند:
1- «هدایت تکوینى»
و منظور از آن رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندى‏هاى حساب شده جهان هستى است.
2- «هدایت تشریعى»
که به وسیله پیامبران و کتابهاى آسمانى انجام مى‏گیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنها در مسیر تکامل پیش مى‏روند.
مسلما قرآن براى هدایت همه جهانیان نازل شده، ولى چرا در آیه فوق هدایت قرآن مخصوص پرهیزکاران معرفى گردیده؟ علت آن این است که تا مرحله‏اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسلیم در مقابل حق و پذیرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدایت کتابهاى آسمانى و دعوت انبیاء بهره بگیرد. «زمین شوره‏زار هرگز سنبل برنیارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد». سرزمین وجود انسانى نیز تا از لجاجت و عناد و تعصّب پاک نشود، بذر هدایت را نمى‏پذیرد، و لذا خداوند مى‏فرماید: «قرآن هادى و راهنماى متقیان است».
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ لکن انسان دو دسته شدند.
إِمَّا شاکِراً که در طرف اقلیت هستند که میفرماید: وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ سبأ آیه 12. و سه قسم شکر داریم شکر قلبى که بداند جمیع این نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شیئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى الحمد للَّه شکر اللَّه بالاخص در حال سجده بلکه در جمیع حالات. و یکى از فوائد بزرگ شکر زیادتى نعمت است که میفرماید: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ ابراهیم آیه 7.
وَ إِمَّا کَفُوراً کفران نعمت هم سه قسم است. یک قسم اینکه مستند بخدا نداند و مستند باسباب بداند و خود را مستحق آنها بداند و قدردان نباشد، و یک قسم صرف معاصى و قبایح و اعمال زشت کند. و یک قسم آنکه در مقابل آن هیچگونه عباداتى
انجام ندهد نه عملا و نه قلبا و نه لسانا.
هدایت و ضلالت از سوى خداست!
هدایت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسیم کرده‏اند: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر «هدایت تشریعى» و «هدایت تکوینى».   توضیح این که: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مى‏دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود اوست.
ولى گاه دست طالب راه را مى‏گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مى‏رساند.
البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.
یک نگاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مى‏سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مى‏شمرد، و هر دو را به او نسبت مى‏دهد.
مطالعه سطحى این آیات و عدم درک معنى عمیق آنها سبب شده است که گروهى در تفسیر آنها به «ضلالت» بیفتند و زیر آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند.
اما دقیقترین تفسیرى که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسیر مى‏کند این است که بگوئیم:
هدایت تشریعى به معنى ارائه طریق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران» و در آیه 51 سوره آل عمران مى‏خوانیم: «تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت مى‏کنى» بدیهى است دعوت پیامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است:
 «هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».
اما هدایت تکوینى به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خمهاى راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بى‏قید و شرط نمى‏باشد، این هدایت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته.  قرآن مجید در یک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده. (بقره/ 26) در جاى دیگر تکیه روى مسأله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده. (بقره/ 258) و در جاى دیگر کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آیه دیگر اسراف و دروغگوئى را عامل گمراهى شمرده است. (غافر/ 28) نتیجه این که قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى‏شمرد که داراى این اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».
آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟! این در زمینه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مى‏دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.
در یک جا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است. (مائده/ 16) در جاى دیگر توبه و انابه عامل استحقاق هدایت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آیه دیگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آیه دیگر پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتیجه این که تا از سوى بندگان توبه و انابه‏اى نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمى‏شود، دست آنان را نمى‏گیرد و ایصال به مطلوب نمى‏کند.
آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بى‏حساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مى‏شود! ملاحظه مى‏کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویاست، منتهى  کسانى که نتوانسته یا نخواسته‏اند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شده‏اند، و «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این «ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساخته‏اند! به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بى‏دلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مى‏کند.
 (آیه 38)- آیا معبودان شما توانائى بر حل مشکلى دارند؟ از آنجا که در آیات پیشین سخن از عقیده انحرافى مشرکان و عواقب شوم آن بود، در اینجا از دلائل توحید سخن مى‏گوید تا بحث گذشته را با ذکر دلیل تکمیل کند.

برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 229

__________________________________________________

«1» طه/ 50.

«2» دهر/ 3.

«3» اعراف/ 30.

«4» انعام/ 149.

 (1) بقره/ 272.
 (2) انعام/ 144.
 (3) بقره/ 213.
 (4) قصص/ 56.
 (5) عنکبوت/ 69.
 (6) ابراهیم/ 4