سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات

داستان هاروت و ماروت (قسمت سوم)

یکشنبه 87/10/8 1:45 صبح| | دیدگاه

پس اینکه خداى تعالى میفرماید: (و اتبعوا) منظورش آن یهودیانى است که بعد از حضرت سلیمان بودند، و آنچه را شیطانها در عهد سلیمان و علیه سلطنت او از سحر بکار مى‏بردند، نسل بنسل ارث برده، و هم چنان در بین مردم بکار میبردند و بنا بر این معناى کلمه (تتلوا) (جعل و تکذیب) شد دلیلش هم این است که با حرف (على) متعدى شده، و دلیل بر اینکه مراد از شیطانها طائفه‏اى از جن است، این است که میدانیم این طائفه در تحت سیطره سلیمان قرار گرفته، و شکنجه میشدند، و آن جناب بوسیله شکنجه آنها را از شر و فساد باز میداشته، چون در آیه: (وَ مِنَ                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 355

 الشَّیاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ، وَ یَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِکَ، وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظِینَ)

 «1» فرموده: بعضى از شیطانها برایش غواصى مى‏کرده‏اند، و بغیر آن اعمالى دیگر انجام میدادند، و ما بدین وسیله آنها را حفظ مى‏کردیم، که از آن بر مى‏آید مراد به شیطانها جن است و منظور از بکار گیرى آنها حفظ آنها بوده: و نیز در آیه: (فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ، ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ «2» همین که جنازه سلیمان بعد از شکسته شدن عصایش بزمین افتاد، آن وقت جن فهمید که اگر علمى بغیب مى‏داشت، مى‏فهمید سلیمان مدتهاست از دنیا رفته، در این همه مدت زیر شکنجه او نمى‏ماند، و این همه خوارى نمیکشید، که از آن فهمیده مى‏شود قوم جن در تحت شکنجه سلیمان ع بودند.

 (وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ) یعنى در حالى که سلیمان خودش سحر نمیکرد، تا کافر شده باشد، و لکن این شیطانها بودند که کافر شدند در حالى که مردم را گمراه نموده، سحر بایشان یاد مى‏دادند.

 (وَ ما أُنْزِلَ) الخ، یعنى یهودیان پیروى کردند، و دنبال گرفتند آن سحرى را که شیطانها در ملک سلیمان جعل مى‏کردند، و نیز آن سحرى را که خدا از راه الهام بدو ملک بابل یعنى هاروت و ماروت نازل کرده بود، در حالى که آن بندگان خدا به احدى سحر یاد نمیدادند، مگر بعد از آنکه وى را زنهار مى‏دادند، از اینکه سحر خود را اعمال کنند، و مى‏گفتند: ما وسیله فتنه و آزمایش شما هستیم، خدا میخواهد شما را بوسیله ما و سحرى که تعلیمتان میدهیم امتحان کند پس زنهار مبادا با بکار بستن آن کافر شوید.

 (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما) ولى یهود از آن دو ملک یعنى هاروت و ماروت تنها آن سحرى را مى‏آموختند، که با بکار بردنش، و با تاثیرى که دارد، بین زن و شوهرها جدایى بیندازند.

 (وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ) این جمله دفع آن توهمى است که به ذهن هر کسى مى‏دود، و آن این است که مگر ساحران میتوانند با سحر خود امر صنع و تکوین را بر هم زده، از تقدیر الهى پیشى گرفته، امر خدا را باطل سازند؟ در جواب و دفع این توهم مى‏فرماید: نه، خود سحر از قدر خداست، و بهمین جهت اثر نمى‏کند مگر باذن خدا، پس ساحران نمى‏توانند خدا را بستوه بیاورند.

و اگر این جمله را جلوتر از جمله: (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ) الخ، آورد براى این بود که جمله مورد بحث یعنى (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما) بتنهایى تاثیر سحر را مى‏رساند، و براى اینکه دنبالش بفرماید تاثیر سحر هم باذن خداست، و در نتیجه آن توهم را که گفتیم دفع کند، کافى بود، و

__________________________________________________

1- سوره انبیاء 82

2- سوره سبأ 14

                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 356

دیگر احتیاج نبود که جمله بعدى را هم قبل از دفع آن توهم بیاورد.

 (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ، ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ) این معنا را که هر که در پى سحر و ساحرى باشد، در آخرت بهره‏اى ندارد، هم بعقل خود دریافتند، چون هر عاقلى میفهمد که شوم‏ترین منابع فساد در اجتماع بشرى سحر است، و هم از کلام موسى که در زمان فرعون فرموده بود: (وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى‏، ساحر هر وقت سحر کند رستگار نیست) «1».

 (وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) یعنى ساحران با علم به اینکه سحر برایشان شر و براى آخرتشان مایه مفسده است، در عین حال عالم باین معنا نبودند، چون بعلم خود عمل نکردند، پس هم عالم بودند و هم نبودند، براى اینکه وقتى علم، حامل خود را به سوى راه راست هدایت نکند، علم نیست، بلکه ضلالت و جهل است، هم چنان که خداى تعالى فرموده (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ، هیچ دیده‏اى کسانى را که هواى نفس خود را معبود خود گیرند، و خداى تعالى ایشان را با داشتن علم گمراه کرده باشد؟) «2» پس این طائفه از یهود نیز که با علم گمراهند، جا دارد کسى از خدا برایشان آرزوى علم و هدایت کند.

 (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا) الخ، یعنى اگر این طائفه از یهود بجاى اینکه دنبال اساطیر و خرافات شیطانها را بگیرند، دنبال ایمان و تقوى را مى‏گرفتند. برایشان بهتر بود، و این تعبیر خود دلیل بر اینست که کفرى که از ناحیه سحر مى‏آید، کفر در مرحله عمل است، مانند ترک زکات، نه کفر در مرتبه اعتقاد، چه اگر کفر در مرحله اعتقاد بود جا داشت بفرماید: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا) الخ، و خلاصه تنها ایمان را ذکر مى‏کرد و دیگر تقوى را اضافه نمى‏فرمود، پس از اینجا مى‏فهمیم که یهود در مرحله اعتقاد ایمان داشته‏اند، و لکن از آنجایى که در مرحله عمل تقوى نداشته و رعایت محارم خدا را نمى‏کرده‏اند، اعتنایى بایمانشان نشده، و از کافرین محسوب شده‏اند.

 (لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) یعنى مثوبت و منافعى که نزد خدا است، بهتر از آن مثوبت و منافعى است که ایشان از سحر میخواهند، و از کفر میجویند، (دقت فرمائید)